|
پنج شنبه 30 شهريور 1398برچسب:, :: 11:9 :: نويسنده : سمانه
دوباره سلام.من سمانه،دانشجوی ترم5 مهندسی نرم افزار هستم.21 سالمه و ساکن شهر تهران هستم.در یک خانواده معتقد 5 نفری به دنیا اومدم و دوبرادر بزرگتر از خودم دارم که هر دو مهندس نرم افزار هستن.
![]()
دو شنبه 2 تير 1393برچسب:, :: 10:39 :: نويسنده : سمانه
باورم نمی شه. از آخرین پستی که زدم دقیقا یک سال می گذره.واقع مسخره شدم. تورو خدا بنویس سمانه، داری دیوونه می شی. ![]()
دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, :: 21:37 :: نويسنده : سمانه
سلام دوستای گلم به خصوص خواهرای گلم تینا و رها... سپاسگرازم(منظور همان گزار است...محض خنده نوشتیم گراز قابل توجه تینا و رها: وبلاگ های شما هم که دست کمی از مال من نداره...مال رها رو که رسما گم کردم..مال تینا هم که ماشاا....یه خروار خاک روش نشسته(مگر اینکه از اونجا اسباب کشی کرده باشه که ما بی اطلاعیم) راستی تینا ایمیلم نرسید؟ در آخر یک التیماتوم:سریعا یک آدرس ایمیل و یا آدرس وبلاگ فعال را برایم بفرستید... در حال حاضر مشغول نوشتم یک داستان کوتاه هستم..هر وقت تموم شد میزارم رو وب. تابعد خدا حافظ و صدتا بوس برای شما دوگل(می شه نفری 50 تا...خوبه دیگه؟!!!) ![]()
شنبه 28 بهمن 1391برچسب:, :: 11:47 :: نويسنده : سمانه
پنجشنبه اولین سالگرد ازدواج برادرم بود و به همین مناسبت همه عمو ها و بابابزرگ و مامان بزرگ و دعوت کرده بود خونشون،البته به علاوه ی ما جاتون خالی خیلی خوش گذشت...از اول تا آخر فقط داشتیم می خوردیم خلاصه آخر شب(حدود ساعت 1:30) همه نشته بودیم و درحالی که به یک موسیقی لایت گوش می دادیم وقتی خون بند اومد یه چسب زخم روش زدن و لباس پوشیدن و هول هولکی رفتن.بعد ازاین اتفاق دیگه کسی دل و دماغ نداشت و کم کم همه لباس پوشیدن و رفتم.مهمونی خیلی خوبی بود ولی این بچه شیطون بدجوری خرابش کرد...باید یه کتک مفصل بهش بزنم ![]()
پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:, :: 20:52 :: نويسنده : سمانه
از اواسط همین هفته خیلی اتفاقی متوجه یه برنامه ی خیلی توپ شدم که از شبکه شما پخش میشه.اسمش هفت ترانه ست.هر شب آهنگ هفتا خواننده رو به همراه کلیپ تصویری از یه فیلم پخش می کنه.مسابقه نظر سنجی هم داره و هر شب یه خواننده اول میشه بعد آخر هفته یعنی جمعه ی هر هفته فینال بین اون هفتا خواننده که در طول هفته انتخاب شدن برگزار می شه. کلا برنامه شاد و باحالیه.هرشب ساعت 19:30تا20:30 پخش میشه.جمعه ها هم ساعت9 تا 11 صبح. ولی این هفته استثنا جمعه ساعت19 تا 21 پخش می شه. پیشنهاد می کنم از دست ندین. ![]()
چهار شنبه 4 بهمن 1391برچسب:, :: 14:14 :: نويسنده : سمانه
ااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا.... بچه ها امروز بلاخره امتحاناتم تموم شد و راحت شدم از امتحانا که نپرسید چون با اجازه تون همه رو گند زدم(اوه اوه الان رها منو می زنه تا یک هفته ی آینده هم قراره اینترنت وایرلس بگیریم و از شر این اینترنت حرص درآر(منظورم در آور هستشا) راحت شیم. دیگه چی بگم؟...آها چند روز دیگه هم می خوام با نرگس(نرگس دوستم و هم دانشگاهیم...همون نون نفس ما) برم شهربانو تو بوستان ولایت، کارتینگ سواری(خواهرای گلم هر کس پایه ست بیاد بریم..خیلی حال می ده) دیگه واقعا چیزی به ذهنم نمی رسه.فکر کنم برای بازگشت دوباره به وبلاگ زیاد بد نباشه(نه؟!!). پس تا بعد خداحافظ. ![]()
سه شنبه 19 دی 1391برچسب:, :: 21:39 :: نويسنده : سمانه
با عرض پوزش بابت تاخیر... هر کالا دارای یک شناسه است که به آن بارکد می گویند.سه رقم اول هر بارکد از سمت چپ نشانگر کشور سازنده آن است. در اینجا از تمام شما خواهشمندم کالایی را بخرید که سه رقم اول بارکد آن نوشته باشد: 626 یعنی کالای ایرانی. برای اطلاع از بارکد بقیه کشور های سازنده لینک زیر رو براتون می گذارم.امیدوارم به درد بخوره. ![]()
چهار شنبه 6 دی 1391برچسب:, :: 16:4 :: نويسنده : سمانه
626 از این عدد چی می دونید؟اگه چیزی می دونید بگید. ![]()
دو شنبه 4 دی 1391برچسب:, :: 19:2 :: نويسنده : سمانه
پریروز رفتم تو سایت دانشگاه یه سری بزنم دیدم نمره های آز فیزیک 2 اومده شدم: 20 البته نه اینقدر گنده ها خیلی معمولی بود یعنی اینقدی: 20 خلاصه که پرونده آز فیزیک2 هم بسته شد. حالا یه سوال بی پاسخ: فکر می کنید بقیه نمره هامم به این گنده گی اعلام می کنم ![]()
چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, :: 21:56 :: نويسنده : سمانه
امروز امتحان پایان ترم آزمایشگاه فیزیک2 بود.مثل آب خوردن بود امتحان در سه تایم مختلف برگزار شد.8-10،10-11و 11-12.من ساعت آخر بودم. یه کم زود رفته بودم هنوز یه دختره پسره که بغل هم نشسته بودن داشتن امتحان می دادن.بعد استاد گزارش کارا رو گرفت می خواست بره به من گفت تو مراقب باش یه ده دقیقه دیگه ورقارو ازشون بگیر بیار بده من من دیگه چیزی نگفتم ،چون استاد حتما خودش می دونست که اگه از کلاس بره بیرون اونا تقلب می کنن و هیچ دانشجویی هم نمی تونه جلوشونو بگیره.آخر سرم پسره هردو ورقه رو برداشت و بهم گفت:خودم می دم به استاد. فقط یه چیز بد. یادم رفت از استاد خداحافظی کنم ![]() ![]() |