آرامش بعد از طوفان
این من هستم!
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید

پيوندها
نفس ما
آبجی تینا کوچولوی خودم
آبجی اسما
رازنوشتِ يــــه پسرهــــ
دانلود نرم افزار های پرتابل
افکار یک ذهن مضطرب
ما دو نفر
تنبیه داداشم
ساعت رومیزی ایینه ای
رقص نور لیزری موزیک

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان داناک می ترسه! و آدرس danak-tanha.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 74
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 76
بازدید ماه : 98
بازدید کل : 40330
تعداد مطالب : 40
تعداد نظرات : 209
تعداد آنلاین : 1

نويسندگان
سمانه

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:, :: 10:46 :: نويسنده : سمانه

 مامان بابا هنوز باهام قهرا".مامان که از اون شب تا حالا یک کلمه هم باهام حرف نزده،واقعا حتی یک کلمه هم حرف نزده.

اما باید بگم اوضاع خوبه،خیلی هم خوبه،آخه دیگه تنهایی می رن مهمونی یا جاهایی که خوشم نمی آد و من بدون هیچ دروغ یانقشه ای تو خونه می مونم، چون قراره تا یه ماه به غیر از مدرسه پامو از خونه بیرون نذارم. البته آیدین بیچاره هم همین وضع و داره ولی مامان بابا دارن کم کم باهاش آشتی می کنن و می بینم که هر روز باهاش بهتر       می شن.منم سعی می کنم به هر نحوی خوشحالش کنم، البته مطمینا" نمی تونم جای خالی شهربازی و پارک و سینما و اسکیت و...رو براش پر کنم ولی هر کاری که فکر می کنم خوشش میاد براش می کنم.(البته اگه بابا دلش به رحم بیاد و pspشو زودتر بهش بده نصف بیشتر مشکلات حل میشه)

آرمینم از اون شب تا حالا نه اومده نه حتی بهم زنگ زده،نمی دونم خودش باهام قهر کرده یا بابا گفته این کارو بکنه ولی هرچی که هست این یه ماه فرصت خوبیه که راجع به رابطه ام باهاش بیشتر فکر کنم و یه تصمیم اساسی بگیرم.

می دونم هیچ بچه ای خوشش نمیاد که پدر مادرش باهاش قهر باشن ولی من همش فکر می کنم اگه مامان بابا همیشه باهام قهر بودن اوضاع چقدر خوب می شد،چون دیگه کاری به کارم نداشتن و من هرکاری که می خواستم راحت انجام می دادم و فقط از بودنشون لذت می بردم، حتی اگه باهام حرف نمی زدن.ولی تا کمتر از یه ماه دیگه شایدم خیلی کمتر از اون(حالا که می بینم به این زودی با آیدین آشتی کردن) مامان بابا باهام آشتی می کنن و اوضاع مثل قبل میشه ومن خیلی می ترسم



نظرات شما عزیزان:

زهرا
ساعت20:27---15 مهر 1391
عیبی نداره گلم.

فک کنم باید آروم آروم ازش فاصله بگیری تا به حدی که میخوای برسی. اینجوری که یهدفعه ازش فاصله بگیری واقعا
پاسخ:همین که سر می زنی و راجع به همچین دختری فکر می کنی خودش کمکه.


داداش امیر
ساعت13:15---14 مهر 1391
امیدوارم هرچه سریعتر باهات آشتی کنند... چون پدر و مادر تو دین ما مهمترینند... به جای قهر بودن بهتره یه راه دیگه واسه مهمونی (هایی که خودت می دوونی دیگه... هر مهمونی ای بد نیست) نرفتن پیدا کنی...

ساعت17:05---13 مهر 1391
سلام داناک جان.


اولین باره که وبلاگت رو میبینم و واقعا
پاسخ:سلام زهرا جان.نمی دونم دقیقا چی باید بگم ،ولی من و آرمین همیشه با همیم،یعنی من هر جا که می خوام برم انتظار داره که باهام باشه البته خود منم تا همین چند وقت پیش همین انتظارو ازش داشتم.مشکل اینجاست که نمی تونم اون حد و مرزی که می خوام بینمون ایجاد کنم چون اون درک نمی کنه برای همینم سعی می کنم یه کاری کنم رابطمون به کلی قطع شه که کار سختیه.
پاسخ:وااااااااای.چون شکلک گذاشته بودی کل نظرت پاک شد،ببخشید.لطفا دیگه شکلک نذار چون موقع جواب نظرت پاک میشه،نمیدونم چرا؟


بهار
ساعت16:35---13 مهر 1391
خدا رو شكر كه ارامش داري اين روزا.
ايشالا هم با مامان بابات اشتي كني هم اونا خيلي زود اعتقاداتت رو قبول كنند.
اتماس دعا ...


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: