|
یک شنبه 30 مهر 1391برچسب:, :: 19:51 :: نويسنده : سمانه
امروز ساعت8تا10 کلاس معادلات دیفرانسیل داشتم.استادشم طبق معمول تاخیر داشتو حسابی الاف شده بودیم دوتا پسره تو کلاسمون هستن که فکر می کنن هنوز بچه دبیرستانی هستن و خیلی مسخره بازی در میارن.ته کلاس نشسته بودن و برای یکی از دوستاشون هم جا گرفته بودن.وقتی اون دوستشون اومد از ته کلاس داد زدن که برات جا گرفتیم.اون پسره اصلا محلشون نکرد و گفت که خیلی ته کلاسه و از تخته دوره و دنبال یه جای بهتر می گشت.بعد اون دوتا هی اسمشو صدا می کردن و می گفتم..آقای فلان بیا.مسخره بازی بودا..یه بار...دوبار...سه بار...هی دوتایی باهم داد می زدن، هیچکسم هیچی نمی گفت.آخرین باری که داد زدن اعصابم به هم ریخت البته خودمم احساس می کنم کار خیلی قشنگی نکردم،ولی وقتی قاطی می کنم نمی فهمم چیکار می کنم.دست خودم نیست. استادم اصلا نیومد. نظرات شما عزیزان: تینا
![]() ساعت20:45---4 آبان 1391
خب الان من اومدم....شلوغ کنین زود باشین...:دی..:دی...
آبجی من که نوسنده نیستم که....تا حالا چیزیم از خودم نگفتم.... پاسخ: اسما
![]() ساعت22:13---2 آبان 1391
آبجی بدو بیا وبم مزاحم آبجی سمانه نشیم
پاسخ:خوش به حالتون.خوش بگذره. اسما
![]() ساعت22:13---2 آبان 1391
برو فدات شم شبت به خیر
اسما
![]() ساعت22:12---2 آبان 1391
تینا کشتمت اگه از حرفم ناراحت شده باشیا
اسما
![]() ساعت22:08---2 آبان 1391
سلام آبجی های گلم هستین؟
پاسخ:آخ آخ آخ آبجی های گلم شرمنده باید برم.برامون مهمون اومد باید برم کمک مامان جان.شرمنده آبجی اسما و تینا.جبران می کنم و خدا حافظ اسما
![]() ساعت19:51---1 آبان 1391
سلام آبجی خوبی؟نیستی؟آبجی واسه بلاگفا چه جوری میشه لینک کرد وبلاگای دیگه رو آخه من هرکاری میکنم نمی تونم بیشتر از یه لینک تو وبم بذارم
پاسخ:خوبم آبجی مرسی.فکر کنم باید تو بخش پیوند وبلاگ،آدرس اضافه کنید. اسما
![]() ساعت22:46---30 مهر 1391
کلاس بودی خسته ای آبجی برو بخواب.شبت به خیر
پاسخ:خیلی خوش گذشت آبجی.بازم از این کارا بکنیم. شب شما هم بخیر. اسما
![]() ساعت22:36---30 مهر 1391
منم دانشجو بودم همین جوری بودم ولی الان فقط وقتی پیش همسری ام راحت میخوابم اینجا تا صبح بیدارم
پاسخ:اونقدر حرف خوابو زدیم بدجوری خوابم گرفته.نمی دونم چم شده. اسما
![]() ساعت22:29---30 مهر 1391
آره دقیقا. همینه دیگه من یکی الان عقده ای شدم تا صبح به قول مامانم مثل جغد بیدارم:-)
پاسخ:چقدر بامزه:-) مامان منم گاهی اوقات اینو می گفت آخه دوران دبیرستان وقتی تابستون میشد گاهی اوقات تا 5صبح بیدار می موندم ولی الان اصلا اونجوری نیستم.آخرش دیگه ساعت 1 تو تختم تازه اگه صبح کلاس نداشته باشم. اسما
![]() ساعت22:21---30 مهر 1391
ندیده حتما عزیزم... آخه عشق قشنگ ترین هدیه خداست
پاسخ:آره راس میگیدحتما همینطوره. این تینای شیطون دیشب ساعت11اومده بود.من اون موقع خواب بودم چون صبح کلاس داشتم.بچه های الان چقدر دیر می خوابن.ما راهنمایی که بودیم مجبور بودیم ساعت9 بخوابیم:دی اسما
![]() ساعت22:17---30 مهر 1391
چه بد:-( باشه عزیزم
پاسخ:یعنی واقعا بده؟!!چرا؟! وای چرا تینا نیومد؟ اسما
![]() ساعت22:11---30 مهر 1391
مرسی عزیزم.آبجی با کسی نیستی؟کسی رو دوست نداری؟
پاسخ:نه.با هیچکس.هیچ کس و هم دوست ندارم. اسما
![]() ساعت22:08---30 مهر 1391
ناراحت؟؟؟؟تمام وجودم غصه است
پاسخ:الهی.انشاا...خیلی زود بازم شادیتو ببینم. اسما
![]() ساعت22:07---30 مهر 1391
راستی آبجی یه سوال بپرسم؟اگه فضولی نیستا
پاسخ:بپرس آبجی.این چه حرفیه؟ اسما
![]() ساعت22:03---30 مهر 1391
آبجی تینا نیست بعدا می آد غر میزنه:-D
پاسخ:آره پیغام گذاشتم براش ولی مثل اینکه دیگه نیومده ببینه. پاسخ:آبجی الان که ناراحت نیستی؟!! اسما
![]() ساعت22:00---30 مهر 1391
سلام خانوووم.چطوری؟شنیدم دانشگاهو ریختی بهم امروز:-)
پاسخ:سلام.خوبم ممنون.نه بابا،من از این جرات ها ندارم آبجی
بعضیا قرار بود 10اینجا باشنا:@
پاسخ:ببخشید دیر کردم.معذرت اسما
![]() ساعت21:38---30 مهر 1391
نه آبجی شیطونم دعوا نمیکنم آخه بعضیا خیلی رو اعصابن منم هم کلاسی اینجوری داشتم زبون نفهم بودن:-D
اسما
![]() ساعت20:48---30 مهر 1391
کار خوبی کردی آبجی حقشون بود منم یکی اینجوری بره رو اعصابم همین کارو میکنم:-D
پاسخ:فکر کردم دعوام می کنید:دی
سلام،
اتفاقا بهترين كارو كردي، بعضي ها حتي تا آخر دانشگاه هم هنوز تو حال و هواي دبيرستانن. پاسخ:سلام,اره دقیقا همینطوره. ![]()
![]() |